Tuesday, January 5, 2016

‏اورمیه‬ و کلیشه سازی‌های دولتی


پیشداوری ، یعنی باور و عقیده ای پیش ساخته که تحمیلی محیط، زمانه و آموزش و پرورش است و به مفهوم کلیشه بسیار نزدیک است: کلیشه چیزی است که بی هیچ تغییری تکرار و باز تولید می شود، با الگویی ثابت و عام انطباق دارد و از تشخیص خصوصیات فردی عاجز است، تصویر ذهنی یکنواخت و قالب بندی شده ای که برای اعضای یک گروه مشترک است و عقیده ای به غایت ساده شده ، رفتاری عاطفی و یاد آوری بی آزمون و بررسی را نشان می دهد.
تعریف کلیشه از نظر و.شستاکوف عبارت است از: گرایش به یکنواختی و یکسان سازی، یعنی حذف خصوصیات فردی و تفاوت ها و نبود کامل روحیه انتقادی در مباحثه و ابراز عقیده.
لیز دونیگان کلیشه را چنین تعریف می کند: الگوی خشکی که واضع مشخص ندارند و بر اساس آن، تصاویر و مفاهیم یا رفتارها به طور خود به خود تکرار می شوند. بر مبنای این تعریف به روشنی در می یابیم که یک مفهوم واحد برای توصیف یک نگرش یا تصویر یا رفتار، نه فقط به اسم و صفت تبدیل می شود، بلکه به صورت فعل نیز در می آید، فعلی که به خود عمل آفرینش کلیشه ها اشاره دارد.
به عنوان مثال در کنار اسم کلیشه«stereotype» در زبان فرانسه فعل کلیشه سازی «stereotyper» ساخته شده است.”(۱)
این امر نشان می دهد که کلیشه ها اعم از غیر ستیزی ملی و جنسی فطری نیستند بلکه آفریده ای اجتماعی اند.
از جمله کلیشه ها ی رایج جنسی: پسران و مردان به طور کلی آفریننده و تصمیم گیر و اهل عمل معرفی می شوند اما دختران و زنان موجوداتی منفعل، وابسته و نظاره گر به تصویر کشیده می شوند.
عرب ملخ خور، سوسمار خور و نیز جوک هایی با محتوای نژاد گرایانه و رفتارهای ساده لوحانه ای که به تُرک‌ها نسبت داده می شود نمونه هایی از کلیشه های تبعیض نژادی در ایران است که اکثرا از طرف فارس زبان ها در رابطه با غیر فارس‌ها نقل می شود .
کلیشه اعم از اینکه طرفدار تبعیض نژادی یا تبعیض جنسی باشد ممکن است در قالب داوری، احساس یا تصویر بیان شود. کلیشه های تبعیض نژادی به یک قوم خاص مربوط می شوند و کلیشه های تبعیض جنسی به جنس مخالف.
کلیشه سازی چه با رویکرد تعریف آمیز و چه با رویکرد تحقیر آمیز می تواند متوجه مردم یک شهر نیز گردد:
«در یکی از متاخرترین نمونه‌ها از این دست، ریاض‌الحکایات، تالیف حبیب‌الله کاشانی (از نویسندگان عهد قاجار و احتمالا هم عصر محمدشاه قاجار) لطیفه‌های ابلهان مربوط به مازندرانی‌هاست.
در رساله‌ی دلگشا و بعضی دیگر از آثار فکاهی و طنزآمیز عبید زاکانی، لطیفه‌های ابلهان معمولا درباره قزوینیان است. خود عبید هم اهل (حومه) قزوین بوده است.»(۲)
خساست و سخت گیری اهالی تبریز و اصفهان در کنار خوشگذرانی و سست عنصری اهالی شیراز و اورمیه از کلیشه های رایج در افکار عمومی ایران می باشد اما در خصوص اورمیه کلیشه سازی‌ها تنها در افکار عمومی نمانده و وارد حیطه دولتی شده است.
با شروع تعطیلات نوروزی و تابستانی وقتی از ورودی‌های شهر اورمیه وارد می شویم نوشته بنرهایی با مضامین اورمیه شهر بید و انگور، اورمیه رنگین کمان اقوام و ادیان، اورمیه شهر مهمان نواز، اورمیه شهر همزیستی و… را مشاهده می کنیم. البته این جملات کلیشه ای هدفدار در تبلیغات انتخاباتی و همچنین در بعضی مقالات و مقدمه بعضی کتاب ها هم دیده می شود.
برابر آمار ویکی پدیا فارس‌های ساکن اصفهان تقریبا ۸۷ درصد می باشد و این شهر با جمعیت ۶ درصدی تُرکان ، اقلیت‌های مذهبی ارامنه ، و دیگر شاخه های مسیحی، زرتشتیان، ورشوییان، بهاییان، بودا، ربانیان- هندوهای تاجر پیشه و یهودیان رنگین کمان اقوام و ادیان معرفی نمی شوند.
ولی شهر اورمیه با جمعیت تقریبا ۸۶ درصدی تُرکان و نیز اقلیتی از کردها ، مسیحیان (آشوری و ارامنه) رنگین کمان اقوام و ادیان تبلیغ می شود.
تقریبا در تمام شهرهای ایران ساکنانی با تمایزات اتنیکی ، زبانی و دینی و… زندگی می کنند. چرا آن شهرها ، شهر اقوام و ادیان تبلیغ نمی شوند؟
حال با توصیف این آمار ارائه شده چرا اصفهان شهری کاملا فارس تبلیغ می شود؟ ولی اورمیه شهری با ترکیب جمعیت تُرکان و سایر اقلیت ها تبلیغ می شود؟
این جملات کلیشه ای بی هیچ مبنای علمی و با استناد به یک تفاوت «طبیعی» خصوصیاتی را به شهر اورمیه نسبت می دهد که تحریف حقایق را در پی دارد و نمی توان همه مردم اورمیه را دوستداران آب انگور و خوشگذرانی‌های باغات اطراف شهر تصویر نمود.
و این کلیشه ها در راستای اهدافی همچون تحمیق سازی مردم ، تبلیغات دروغین و همچنین تاریخ سازی برای اورمیه از سوی سازمان‌ها و نهادهای رسمی بازتولید می شود و از آن جا که با تعمیم نا به جا و ساده انگاری افراطی همراه است، پدیده ای منفی به حساب می آیند که پنهان سازی واقعیت ها را در پی دارند.
مسئولین شهری اورمیه باید به این دغدغه پاسخ دهند که چگونه است مشاهیری مانند جبار باغچه بان، صفی الدین اورموی، حیدر خان عمواوغلو، محمد امین آزاد وطن، فاطما ستتار قیزی، مریم جهانگیری، کاظیم خان قوشچی، و طرزلوی افشار، عسگر خان و… هنوز به درستی برای نسل امروز و حتی دیگر شهروندان شناسانده نشده اند. و با توجه به نحوی عملکرد مسؤولان برنامه ای جدی و مدون جهت شناساندن اسطوره های شهر و معرفی شخصیت آنها دیده نمی شود.
مسئولان شهری منجمله شهرداری و شورای شهر اورمیه با مشاهیر و افتخارات علمی ، فرهنگی و هنری این شهر غریبی نکنند.
مردم اورمیه در سال۱۹۱۸ میلادی فاجعه جیلولوق را تجربه کرده است و با اینکه به مدت چند سال متوالی و به نحو غیر انسانی نسل کشی و قتل عام تمام عیار و وحشتناک را لمس کرده و صدها هزار نفر کشته داده است ولی با این حال شهر را به متجاوزان مهاجر و بیگانه تسلیم نکردند و با حفظ اراده و انسجام شهر و خانه خود را از نو برپا کرده و روح زندگی و آبادانی را به آن بازگرداندند و متجاوزان بیگانه را از شهر بیرون راندند.
به نظرم نهادهای رسمی و دولتی در سال‌های گذشته با مشاهده اعتراضات و تجمعات مردمی اورمیه در سال ۸۵ (کاریکاتور موهن روزنامه ایران)، تظاهرات زیست محیطی شهریور۱۳۹۰ (دررابطه با خشکاندن تعمدی دریاچه اورمیه) و همچنین شعارهای هویت طلبانه تماشاگران والیبال در ورزشگاه‌ها و سایر موارد، با بازتولید و سازماندهی کلیشه هایی که در بالا به آنها اشاره شد اورمیه را به بی خاصیت بودن تشویق نمایند تا در این شرایط روحیه اعتراض و اعتماد به نفس را از شهروندان بگیرند و ما را انسان‌هایی غیر متعهد و غیر مسئول جلوه دهند.
نهادها و ارگانها بی آنکه احساس تعلق به هویت این شهر داشته باشند بیشتر احساس تعلق به تامین در آمدهای سازمانشان و حتی خودشان دارند و این گونه می شود که اولویت‌ها و نیازهای عمومی این شهر در میان انگیزه های شخصی و مادی افراد گم می شود .
«در دنیای امروز، ما فرصت های بی سابقه ای برای ساختن خویشتن مان و آفریدن هویت های مختص به خودمان در اختیار داریم. ما خود بهترین مرجع و منبعی هستیم که می توانیم تعریف کنیم که چه هستیم، از کجا آمده ایم ، و به کجا می رویم.»(۳)
پی نوشت:
(۱) پیکار با تبعیض جنسی- آندره میشل- ترجمه جعفر پوینده
(۲) مقاله مساله‌ی دشوار دوشواری و نگاهی به جکهای ترکی- محمود فرجامی
(۳) جامعه شناسی آنتونی گیدنز – ترجمه حسن چاوشیان

میثم آزادی، نشریه فرهنگی،سیاسی واجتماعی آنا وطن سلماس-نیمه اول آبان ماه1394 - سال پنجم - شماره38